از ایستگاهِ شیناساکا تا توکیو حدودا ۳ ساعت راه هست و ما کمی زودتر به ایستگاه رسیدیم و به دفتر بلیطِ جی- ر رفتیم که سندلی هامون رو رزرو کنیم و مطمئن بشیم کنار هم میشینیم. با بلیطهای جی- ر ما میتونستیم ۳ تا از ۵ خطِ مختلفِ قطار هارو استفاده کنیم. ما تو خط هیکاری بودیم( کدوما و ساکورا دو قطره دیگه هستند که میتونین سوار شین اما میزوری و نوزومی شاملِ بلیط های جی- ر نیستند) از اونجایی که قطار سوپر اکسپرس و هوا هم کمی ابری بود، متأسفانه نتونستیم کوهِ فیجی رو تو مسیر به وضوح ببینیم. ساعت ۱۲:۴۰ به توکیو رسیدیم و قرار بود Naoya که ۳ سالِ پیش تو سفر به ایتالیا (پمپی) همسفر کریس بود و ببینیم، بعد از ۱۰ دقیقه منتظر شدن اثری از Naoya نبود تصمیم گرفتیم به سمت هتل حرکت کنیم. اما از اونجایی که خوشبختانه اینترنت تو ایستگاههای قطار هست تونستیم Naoya رو تو ایستگاه بعدی ببینیم و ۳ تایی به سمت هتل حرکت کردیم. ما هتل اسمایل (میتسوکشیمی) و گرفته بودیم که با اینکه اتاق کوچیک بود اما هتلِ راحتی بود. بعد از اینکه وسایلهامون و تو اتاقگذشتیم برای زیرو روکردن شهر راهی شدیم.
با وجودی که کریس برای دومین بار به ژاپن سفر میکرد اما مسلما ترجیح میدادیم Naoya راهنمای ما تو توکیو باشه و اون تصمیم گرفت که از منطقه کول توکیو و ‘Night Life’ شروع کنه. وقتی آدمهای جدید رو تو سفر ملاقات میکنین معمولا فکر نمیکنین که ممکن باز هم یه جای این دنیا همو ببینین اما همیشه این شانس هست که یه جای مسیرتون به هم بیفته و دیدارها و خاطرهها تازه بشه و پیدا کردنِ دوستهای جدید مطمئنا یکی از بهترین قسمتهای هر سفری هست. همینجوری که داشتیم حرف میزدیم از منطقهٔ خرید Omote Sando ردّ شدیم و به خیابونِ معروفِ Takeshita رسیدیم! به پیشنهادِ نیا به یه رستورانِ ژاپنی رفتیم و یکی از غذاهای محبوبِ ژاپنی و امتحان کردیم، کنار غذای اصلی معمولا چندتا مزه هم سرو میکنن مثل انواع مختلف ترشی یا سالاد و همینطور آبِ خنک و معمولا نمیبینید که کسی نوشیدنیه دیگه سفارش بده. بد از غذا به سمت معبدِ میجی جینگو حرکت کردیم، برای رسیدن به این پرستشگاه از یه مسیر زیبا و پر درخت ردّ شدیم. معماری معابد تو ژاپن با معماری معبدهای کشورهای آسیایی دیگه متفاوت و ویژگیهای منحصر به فردِ خودشو داره. همینطور آداب و رسومِ عبادت کردن. تو بدو ورود و قبل از وارد شدن به عبادتگاه باید با ظرفهای چوبی از حوضچهٔ آبِ تمیز و خنک با کمی آب، دستها و دهان رو بشوریین و بعد به سمت عبادتگاه برین. ۲ بار تعظیم و ۳ بار کفّ میزنین و بعد دعا میکنین. Naoya برای من و کریس تکه چوبی هدیه گرفت که بعد از نوشتن آرزوها اونو تو محلی که تعبیه شده قرار دادیم، من البته من آرزوهامو به فارسی نوشتم که مطمئن شم کریس نمیتونه بخونه ؛) و از نیا خواستم که اسممو به ژاپنی هم بنویسه که یه موقع با دعا یه کسی دیگه اشتباه نشه.
قبل از حرکت به سمت منطقه Roppongi کریس و نیا آبِ جو از سوپرمارکت گرفتن که کمی انرژی بگیرن و از اونجا به سمت برجِ توکیو حرکت کردیم. حدو۳۰ دقیقه پیاده روی کردیم و وقتی به اونجا رسیدیم هوا تاریک شده بود و چراغهای نارنجیِ برج چهره زیبای بهش داده بود، هوا هم فوقالعاده خوب بود. برجِ توکیو کمی شبیه برجِ ایفل و برج لیورپول هستش، بعد از عکس گرفتم با نیا خدافظی کردیم و به سمت هتلمون رفتیم.
روز دوم، ۸ صبح از خواب بیدار شدیم، قهوه رو از سوپرمارکت گرفتیم و به سمت منطقهٔ کالچرال فیوژن حرکت کردیم. یونو اولین جای بود که پیاده شدیم، ’The Forest of Arts’. متأسفانه موزهها و گالری ها تو اون منطقه بسته بودند . پیاده به سمت دریاچه رفتیم و نیم ساعتی قایقِ اردکی اجاره کردیم، البته از اونجایی که کریس قدش بلند بود من مجبور شدم تمام وقت پدال بزنم. ناهار کباب خردیم و کریس یه کفش Nike از محله امیکوAmeyoko خرید و از اونجا به سمت محل اساکوسا رفتیم، حدوداً ۳۰ دقیقه پیاده روی کردیم که به این محل معروف برسیم. معبدِ Senso-Ji و دروازه Kaminarimon و از اونجا به سمت Sky Tower حرکت کردیم و بعد به سمت هتل برگشتیم که کمی تا قبل از رفتن به یوکاهاما استراحت کنیم.
با اینکه من برای اولین بر کازومی رو میدیدم (کریس با کازومی از سفر به اندونزی آشنا شده بود) اما احساس میکردم که از خیلی وقت میشناسمش. او مارو به یه رستوران ژاپنی دعوت کرد و بعد از صرف غذا چون هنوز حرفها واسه گفتن داشتیم برای خوردنِ کیک و قهوه به یه کافه رفتیم. کزومی هدیه زیبای هم برای من و کریس گرفته بود، ۲ کاسهِ سنتی ژاپنی برای چای، که بقچه پیچش کرده بود، جالب اینجاست که این بقچهها هنوز به عنوانِ ظرف غذا استفاده میشه. بعد از خدافظی و امیدوار بودن به اینکه دوباره همدیگرو یه جای دیگه تو این دنیا ببینیم به سمت توکیو برگشتیم که برای قسمت بعدیِ سفر که کیوتو هست آماده بشیم.